گذری از تپه ماهورها تا خالد نبی
گذری از تپه ماهورها تا خالد نبی
چند وقتی بود که دلمون میخواست بریم و خالد نبی رو از نزدیک ببینیم من و خانواده ام چند سالی را در گنبد زندگی میکردیم ولی نتونستیم بریم و این جاذبه زیبا رواز نزدیک بازدید کنیم تا اینکه امسال تصمیمون رو با همسرم و دو تا ازدوستامون قطعی و شروع به برنامه ریزی برای این سفر زیبا و به یاد ماندنی کردیم.
از سایت اقامت گاه های بومگردی (دهگردی) یکی از این اقامتگاه ها را در روستای گچی سوی پایین به همراه صبحانه و نهار و شام به قیمت هر نفر 160.000 تومان رزرو کردیم و مهیا برای سفر شدیم.
روز سفرمان فرا رسید و ما همگی آماده و عازم سفر شدیم دوستانمون اومدن دنبال ما و راهی شدیم به سمت تپه ماهورهای ترکمن صحرا و خالد نبی.
ساعت 16 بود که راه افتادیم و از شهرمون ساری به سمت جاده گلستان و یا جاده مشهد راهی شدیم. شهرهایی که در طی مسیر تا مقصدمون رو باید پشت سر میذاشتیم عبارت بود از : نکا، بهشهر،گلوگاه، کردکوی، گرگان، علی آباد، خان ببین، دلند،گنبد ، مینودشت ،گالیکش و در نهایت هم کلاله و خود روستای گچی سو.
همونطور که شما عزیزان میدانید جاده ها و شهرهای شمالی کشورمون بسیار سرسبز و زیبا هستند خصوصا در فصل بهار و اردیبهشت ماه که دیگه هرچی از زیبایی هاش بگم کم گفتم براتون. مسیر فوق العاده رویایی رو در پیش رو داشتیم ، هر وقت که از این جاده و مسیر رد میشم خاطرات و دوران کودکی ام برایم تداعی و زنده میشود که چقدر این مسیر رو از ساری به گنبد میرفتیم طی چند سالی که در اونجا زندگی میکردیم تک تک جاهاش برام خاطره بود و بسیار شیرین.
به شهر نکا رسیدیم که شهر کوچک اما فوق العاده سرسبز و زیبایی است این شهر در اطرافش دارای طبیعت بسیار خارق العاده و شگرفی هست که انسان را محو زیبایی های خودش میکند جنگل های انبوه و فراوان به همراه چشمه های آب معدنی همانند : آب معدنی قرمرض، دریاچه استخر پشت ، منطقه محصور کننده هزار جریب و غار باستانی کمیشان و جنگل های دیگر میباشد.
ما وارد شهر نشدیم و از جاده کمربندی عبور کردیم و از مسیر سبز و با طبیعتی زیبا رد شدیم و به شهر اشرف البلاد و یا بهشهر امروزی رسیدیم جایی که هرچی از زیبایی ها و تاریخش بگم براتون کم گفتم، بهشهر زادگاه مادر شاه عباس صفوی بوده و چون نام مادر شاه عباس اشرف بوده ایشون این شهر را به نام مادرشان یعنی اشرف البلاد نام گذاری کرده بودند ، شما آثار تاریخی زیادی را از دوره صفوی در این شهر میتوانید ببینید همانند : عمارت شهرداری یا کاخ چهل ستون، ، کاخ صفی آباد، باغ عباس آباد، چشمه عمارت و ... همینطور هم تپه هگمتانه که شهری باستانی میباشد و غار کمربند و هوتو هم که از اولین غارهای انسان نشین بوده، گورستان سپید چاه که بسیار جالب و عجیب میباشد، از جاذبه های طبیعی هم که دیگه هر چی بگم کمه مثل : حیات وحش میانکاله، هزار جریب، آبشار اسپه او ، آبشار سنگ نو و ...
از کمربندی بهشهر و از کنار روستاهای سرسبز با تپه های حیرت انگیزش گذشتیم که زیبایی هاش وصف نشدنی است ، در بین راه کنار جاده ها مردمانی را میدیدم که در حال فروش میوه های محلی ( خیار و گوجه) و همینطور هم توت فرنگی و چیزهای دیگه بودند چون تمامی این دشت ها جای کشت این محصولات میباشند و البته برنج، کم کم به شهر گلوگاه نزدیک شدیم شهری که علاوه بر جاذبه های طبیعی اش همگان آن را با نام اکبر جوجه ( که یکی از لذیذترین غذاهای ایران میباشد) میشناسند چون اولین شعبه رستوران های زنجیره ای اکبر جوجه در این شهر میباشد. شهر کوچک و سرسبزی است همانند شهرهای دیگر استان مازندران که خیلی سریع رد شدیم ازش ، کوه های اطراف بسیار سبز و پر از درخت و بر روی آنها پوشیده شده از برف بود چون امسال باران خوبی باریده بود ، با اینکه ما خودمون شمالی هستیم و تو دل جنگل و طبیعت زندگی میکنیم ولی بقدری محو این زیبایی ها شدیم که اصلا با هم تو ماشین صحبت نکردیم و بعد از طی این همه مسیر تازه یادمون اومد که ما چهار نفریم و میتونیم کمی با هم صحبت کنیم ، از همینجا بود که کلی خندیدیم و با دوستان به گپ و گفتگو درباره این مناظر زیبا پرداختیم.
1 – طبیعت بین راه ساری به گلستان ( عکس از نویسنده )
از شهر کردکوی هم عبور کردیم بعد از اینکه از شهر کردکوی خارج شدیم به دالان و یا راهروی درخت ها رسیدیم که در استان گلستان بسیار مشهور و معروف است و هر کسی که از این جاده رد شده باشه اینجا رو قطعا به خاطر سپرده و فراموش نخواهد کرد مسیری که کردکوی را به گرگان وصل میکند دورتا دور جاده پر از درخت های بلند و زیبا میباشد که واقعا رویایی و بینظیره و البته به قاب کردکوی هم معروف است در کنار این جاده زیبا با درختان سرسبزش شما رنگ های بسیار شاد دیگری را میبینید که این رنگ ها همگی لباس و روسری های ترکمنی هستند که توسط ترکمن ها به فروش میرسد و رنگارنگ بودن آنها واقعا زیبایی این مکان را بیشتر کرده است.
2 – قاب کردکوی (دالان درخت) ( عکس از نویسنده )
گرگان یا استر آباد سابق شهری بسیار زیبا و با طراحی خیلی خاص میباشد و زمانی که وارد این شهر میشوید از ساختار شهری اش بسیار بسیار لذت میبرید خیابان های پهن و پوشیده از درخت و با پیاده راه های وسیع که هم رانندگی و هم قدم زدن در آن حس خوبی را به همراه دارد.در جای جای این شهر شما سرسبزی و نشاط را میتوانید ببینید و لذت ببرید نکته جالبی که در زمان عبور از گرگان ما متوجه شدیم این بود که هر یک از پل های عابر پیاده در این شهر با یکدیگر متفاوت و دارای طراحی های عجیب و خاص میباشند و جاذبه های طبیعی معروفی هم همانند نهار خوران ، آبشار زیارت، گل فشان و ... را دارا میباشد.
3 – ورودی شهر گرگان ( عکس از نویسنده )
4 – پل هوایی در شهر گرگان ( عکس از نویسنده )
شهرهایی همانند علی آباد و خان ببین و دلند را هم پشت سر گذاشتیم و از کمربندی وارد شهر مینودشت شدیم و به سمت شهر گنبد نرفتیم، کمربندی بسیار سرسبز و زیبایی بود به یک دشت وسیع و یکدستی رسیدیم طوریکه من رو یاد طبیعت مغولستان انداخت خیلی شباهت به مناظر اونجا داشت عجیب بود برام انگار طبیعت هم با مردمانش انس گرفته بود چون مردمان این منطقه ترکمن هستند و تقریبا نزدیک با مغولان.
5 – کمربندی مینودشت ( عکس از نویسنده )
خلاصه کلی سرتون رو درد آوردم تو شهر مینودشت از ماشین پیاده شدیم و کمی استراحت کردیم و نون محلی اونجا رو که یک نوع نون روغنی بود خریدیم ، بسیار بسیار خوشمزه بود، بعد از کمی استراحت و توقف سپس راهی شدیم به سمت کلاله کم کم هوا داشت تاریک میشد تا اینکه به ورودی مسیر خالد نبی رسیدیم از چندین تا روستا گذشتیم و چون هوا تاریک شده بود نتونستیم زیبایی های منظره اطراف و تپه ماهورها رو ببینیم و به امید اینکه فردا در زمان بازگشت از اینجا خواهیم گذشت و این زیبایی ها را خواهیم دید رد شدیم ، بوی عجیبی در فضا پیچیده بود بوی گیاهان منطقه بود شیشه های ماشین رو آوردیم پایین تا از هوای خنک و دلپذیرش لذت ببریم یه حال و هوای عجیبی داشت که نمیشه توصیفش کرد کمی هم به جاده خاکی خوردیم که خیلی زیاد نبود تا اینکه از دور دورا روشنایی خونه هایی رو میشد دید نزدیک شدیم و دیدیم که دقیقا ورودی روستای گچی سو همینجاست با آقای حلیم که صاحب اقامتگاه بود تماس گرفتیم و ازشون آدرس خواستیم و ایشون هم در کنار سوپر مارکت ابتدای روستا پسرشان را فرستادن دنبالمون و با هم رفتیم به سمت اقامتگاه، شب شده بود و خیلی خوب نتونستیم از محیط اطرافمون چیزی بفهمیم از ماشین پیاده شدیم و کنار خونه ی آقای حلیم دو تا از چادرهای سنتی که معروف به قره اوی یعنی چادر سیاه هستن رو دیدیم و تا خودشون بیان ما هم مشغول گشت و گذار شدیم و رفتیم و چادرها رو از نزدیک دیدیم خیلی سنتی و زیبا بودن با سازه چوبی و پیچ در پیچ ساخته شده بودن و با وسایل ترکمنی تزیین کرده بودند چادرها را( چادرها خیلی جالب و با آداب خاصی نظیر محل نشستن بزرگان و جای افراد دیگر خانواده و همینطور هم مکان پخت و پز هستند).
6 – چادرهای قره اوی ترکمنی ( عکس از نویسنده )
7 – فضای داخلی چادر های قره اوی ( عکس از نویسنده )
در حین همین کنجکاوی های ما بود که آقا حلیم اومدن و خونه ای رو که قرار شد ما توش اقامت داشته باشیم رو به ما نشون دادن یه خونه ی قدیمی بود با 3 تا اتاق که یکی از اتاق هاش رو برای ما آماده کرده بودن ، خیلی قدیمی بود و با فرش و موکت پوشیده شده بود ما متاسفانه خوشمون نیومد چون چیزی که ما تو سایت دیدیم یک سوئیت بود برای 4 نفر که آشپزخونه هم داشت ما اعتراض کردیم و قبول نکردیم بعد از تماس با مسئول سایت و کلی کلنجار با آقا حلیم بالاخره ایشون راضی شدن تا یکی از اتاق های خونه خودشون رو در اختیار ما بذارن البته این رو هم عرض کنم که میتونستیم توی چادرها هم بخوابیم ، اتاقی رو که به ما دادن ، بسیار تمیز و مرتب بود و ما هم رفتیم و وسایلمون رو آوردیم و کمی استراحت کردیم .
8 – خانه های اقامتی آقا حلیم ( عکس از نویسنده )
9 – خانه آقا حلیم و اتاق اقامت ما در سفمان ( عکس از نویسنده )
زمان صرف شام شده بود، وارد چادر شدیم که خیلی خوب و دوست داشتنی و همینطور هم تمیز بود، دور تا دور چادر رو با پشتی های ترکمنی پوشونده بودن و چندین تا هم بالشت و تشک های بسیار تمیز هم بود برای استراحت، بخاری برای فصل گرم در گوشه ای قرار داشت و در ورودی چادرمکانی برای پخت و پزهم بود. خانم آقا حلیم که بسیار خانم محترم و خوش برخوردی بودن زحمت کشیده بودن و غذای ما رو آوردن (چکدرمه) غذای مخصوص ترکمن هاست غذایی که شبیه استانبولیه خودمونه، برنجی که با رب پخته میشه و با گوشت گوسفند و بنا به سفارش مسافران با مرغ هم سرو میشود در کنار غذا سالاد و ماست و دوغ و نوشابه و آب هم گذاشته بودند.
10 – چکدرمه ( شام در اقامتگاه ) ( عکس از نویسنده )
غذا خوشمزه و خوب بود البته من قبلا هم خیلی این غذا رو خورده بودم و جالبه که بگم خدمتتون ترکمن ها قبلا این غذا رو توی یک سینی بزرگ میریختند و همگی با هم و با دست غذا را میخوردند الان نمیدونم که به این صورت هست یا نه.
پس از صرف شام و کمی گپ و گفت با دوستان و آوردن چای توسط خانم آقا حلیم و صرفش که چقدر بجا و عالی بود شاید بگم بهترین کاری بود که میشد دراین زمان انجام داد همین بود.
11 – صرف چای در چادرهای قره اوی ( عکس از نویسنده )
از اونجایی که روز کاری سخت و مسیر طولانی رو داشتیم خیلی خسته بودیم، مهیا شدیم برای خواب، بالشت ها و تشک ها و پتوهایی که آورده بودن برای ما همگی بسیار بسیار تمیز بودند که به راحتی میشد ازشون استفاده کرد مشخص بود که خانم آقا حلیم بسیار بسیار خانم تمیز و مرتبی هستند. آماده شدیم برای خواب پنجره ها رو باز گذاشتیم هوای خنک و خوبی بود و تا صبح چند باری با صدای واق واق سگ های آقا حلیم بیدار شده بودیم که در نوع خودش تجربه خوبی بود.
روز دوم سفر 20 اردیبهشت 98
بنا به توصیه آقا حلیم صبح زود بیدار شدیم تا بتونیم زودتر بریم و خالد نبی رو ببینیم تا به گرما نخوریم، با منظره بسیار سرسبز و زیبایی رو به رو شدیم در کنارش خونه های گلی و زیبا با حیواناتی که در حال چرخیدن بودن تو طبیعت
و اینکه چقدر چادرها توی روز زیباتر به نظر میومدن، صدای پرنده ها و حیوانات تو کل روستا پیچیده بود خلاصه که هرچی از حس خوبش بگم باز هم کم گفتم،آماده شدیم خیلی سریع و مجددا خانم آقا حلیم زحمت صبحانه رو کشیده بودن ، صبح یک اتوبوس با کلی مسافر اومده بودن برای صرف صبحانه توی چادرهای آقا حلیم ، صبحانه ما هم بسیار بسیار ارگانیک و سالم بود با محصولات محلی که شامل( کره، پنیر، مربا ، شیر و تخم مرغ با کره محلی) که بسیار بسیار دلچسب و به جا بود واقعا انرژی گرفتیم از خوردن این صبحانه ارگانیک و سالم.
12 – روستای گچی سو پایین ( عکس از نویسنده )
13 – حیوانات اهلی در روستای گچی سو پایین ( عکس از نویسنده )
14 – نمای چادرهای قره اوی در روز ( عکس از نویسنده )
15 – صبحانه ارگانیک در گچی سو پایین ( عکس از نویسنده )
وسیله هامون رو جمع کردیم و راهی شدیم به سمت خالد نبی، از اقامتگاه تا خالد نبی باید 6 کیلومتر راه را طی میکردیم که بسیار پر پیچ و خم بود، مسیری بسیار بسیار سرسبز و خارق العاده با تپه ماهورهای بینظیر و دیدنی اولین بار بود این طبیعت رو تجربه میکردم و واقعا محو زیبایی هاش شدم کل مسیر به همین شکل بود پر از تپه های به هم چسبیده حتی میشد در بعضی از جاها شقایق ها را هم ببینید وسط های راه بود که یه جای خیلی خوب با منظره عالی دیدیم و ایستادیم و از دور مقبره چوپان آتا را که روی تپه بود میشد دید ما هم کلی عکس از این مناظر وصف ناشدنی گرفتیم و از هوای خوبش لذت بردیم و در شگفت بودیم از خلق این همه زیبایی .
16 – جاده خالد نبی ( عکس از نویسنده )
17 – تپه ماهورهای خالد نبی ( عکس از نویسنده )
حرکت کردیم به سمت ادامه مسیر تا اینکه رسیدیم به وروی خالد نبی، وارد شدیم و به سمت پارکینگ و مقبره ها راهی شدیم تقریبا شلوغ بود، هوای خوبی داشت در این لحظه خنک بود، هر یک از 3 مقبره و گورستان خالد نبی در مسیرهای مختلفی قرار دارند که تمامی این مسیرها خاکی میباشد. بعد از پارک ماشین در ابتدا به سمت بقعه عالم بابا ( پدر خانم خالد نبی) رفتیم ساختمانی آجری با گنبد و سقف سبز رنگ، داخل ساختمون با موکت پوشیده شده بود و مقبره هم درست وسط ساختمان بود متاسفانه داخل ساختمان اصلا مرتب نبود و مشخص بود که اصلا به این مکان رسیدگی نمیشود.
18 – مقبره بابا امان ( عکس از نویسنده )
19 – داخل مقبره بابا امان ( عکس از نویسنده )
قدم زنان رفتیم و بالای تپه کنار مقبره ایستادیم و محو تماشای طبیعت اطراف شدیم که پر بود از گل های شقایق و گل های وحشی زیبا و خوشرنگ، همینطورهم پروانه های رنگارنگی که دور این گل ها به رقص در اومده بودن.
20 – گلهای شقایق و وحشی خالد نبی ( عکس از نویسنده )
همسرم یه حلقه گل با گل های دشت برام درست کردن و اونو رو سرم گذاشتم که برای همه جالب و دوست داشتنی بود و کلی هم طرفدار پیدا کرده بود، از جای جای مسیر عکس گرفتم ، چون مسیر پر پیچ و خم زیبایی داشت به همراه سربالایی و سر پایینی های زیاد، تا خود گورستان تقریبا بیست دقیقه ای راه رفتیم تا به گورستان رسیدیم .
21 – مسیرخاکی و سرسبز ازمقبره ها تا گورستان خالد نبی (عکس ازنویسنده)
تومان نفری 2000 تومان ورودی بابت هر نفر پرداخت کردیم و وارد محوطه شدیم خیلی شلوغ و جای بسیار وسیع و بزرگی بود که دور تا دورش رو هم محصور کرده بودند سنگ قبرهای عجیب و غریبی را میدیم که به شکل آلت تناسلی انسان بودند و برای مردان و زنان هر کدام متفاوت و مشخص بود( این قبرستان به فرقه ای تعلق داشت که آلت انسان را سبب باروری و تکامل حیات میدانستند و آن را میپرستیدند) متاسفانه خیلی از این سنگ قبرها از بین رفته و یا دزدیده شده بودند در اثر بی توجهی مسئولین. سکوت بسیار عجیبی در محوطه حکمفرما بود و همه مات و مبهوت از این قبرستان و در حال مشاهده تک تک این قبرها بودیم که هر یک به شکل خاصی ساخته شده بود.
22 – قبرستان خالد نبی( عکس از نویسنده )
دوباره همین مسیر را برگشتیم و به عالم بابا رسیدیم و کمی در داخل ساختمان نشستیم و استراحت کردیم دور تا دور بقعه پر بود از مسافرانی که در حال طبخ غذا بودند و بعد هم وارد ساختمان شدن برای صرف غذا که این اصلا کار خوبی نبود به نظر من و از دیدن این صحنه کمی ناراحت و غمگین شدم که چرا ما نباید قدر جاذبه هامون رو بدونیم. خلاصه بعد از اینکه کمی دم زدیم و نشستیم راهی شدیم برای خود مقبره خالد نبی و چوپان آتا، از کنار مقبره خالد نبی رد شدیم و از تپه پایین رفتیم به سمت چوپان آتا ،که در بین راه گل های رز صورتی و قرمز رنگی را دیدیم همینطور هم گل های خار دار وحشی ، درختی در طول مسیر توجه ما رو به خودش جلب کرده بود رسیدیم بهش و دیدیم که روش پر بود از پارچه های گره زده که مشخص بود مردم برای نذر و یا آرزو کردن و برآورده شدن حاجاتشون آنها را به درخت گره زده اند بسیار جالب و دوست داشتنی شده بود و حس مکانی عرفانی را به محوطه القا میکرد قدم زنان رفتیم و به خود مقبره رسیدیم ساختمانی سفید رنگ با گنبدی سبز که عکس معروفی که در اینترنت میبینید در واقع مقبره چوپان آتا است.
23 – درخت نذر در نزدیکی مقبره چوپان آتا( عکس از نویسنده )
مقبره روی تپه ای مرتفع قرار گرفته که دور تا دور آن با تپه ماهورها احاطه شده واقعا مکان حیرت انگیز و بینظیریه، بقعه ای بسیار ساده به دور از زرق و برق های امام زاده هایی که میبینیم روی تپه بود و قبر چوپان هم در داخل ساختمان و با پارچه ی سبزی پوشیده شده بود متاسفانه دلیل استفاده از رنگ سبز رو نمیدونم و خیلی دوست دارم بدونم چرا رنگ سبز؟ واقعا بودن در این نقطه بسیار بسیار لذت بخش و در واقع آرامبخش است دیدن این منظره از فراز بلندترین تپه ، تا جایی که برای چشم قابل دیدن است تپه ماهورها رو میبینید که وصفش واقعا در کلام نمیگنجه حتی در عکس ها هم نمیشه توصیفش کرد.
24 – منظره مقبره چوپان آتا از دور ( عکس از نویسنده )
25 – مقبره چوپان آتا ( عکس از نویسنده )
26 – داخل مقبره چوپان آتا ( عکس از نویسنده )
کمی در اطراف قدم زدیم و از تماشای منظره لذت بردیم و برگشتیم همین مسیر رو تا به آرامگاه خالد نبی رسیدیم بسیار بسیار مقبره ساده ای بود چندین تا درخت در کنار مقبره بود که توسط آنها محوطه خنک و دلچسب شده بود زائر سرایی م در کنار آرامگاه ساخته بودند که خیلی نامرتب و ضعیفه ،اصلا به این مکان رسیدگی نشده متاسفانه ، بازارچه ای هم در اطراف مقبره دایر میباشد که افراد در آن مشغول به فروش صنایع دستی و خوراکی و نوشیدنی های خنک هستند، همینطور هم رستورانی برای صرف غذا ، وارد مقبره شدیم، قسمت مردانه و زنانه از هم جدا و بسیار کوچک بود و قبر هم در وسط ساختمان قرار داشت و پارچه ی سبز رنگی هم بر روی آن گذاشته بودند کمی ایستادیم و مطالبی را که بر روی تابلویی بر دیوار نصب کرده بودند را خواندیم ( حضرت النبی خالد بن سنان فرزند سنان و متولد کشور یمن که اصل نسب آن به اسماعیل ذبیح الله و از طایفه عرب غیثی به وفات 528 میلادی میباشد، ) برگشتیم بیرون و به قدم زدن در محوطه ادامه دادیم و خیلی لذت بردیم از بازدید این مکان و منطقه بسیار معروف و دوست داشتنی.
27 – مقبره خالد نبی ( عکس از نویسنده )
28 – فضای داخلی مقبره خالد نبی ( عکس از نویسنده )
29 – فضای اطراف مقبره خالد نبی ( عکس از نویسنده )
به سمت روستا حرکت کردیم و بعد از عبور از مسیرهای شگفت انگیز و خارق العاده به اقامتگاه رسیدیم و وارد اتاقمان شدیم و کمی استراحت کردیم تا اینکه خانم آقا حلیم که زحمت نهار را کشیده بودند (چکدرمه) برای ما آوردند و ما هم بعد از صرف غذا و کمی استراحت مجدد وسیله هامون رو جمع کردیم و رفتیم و کمی از روستا و زیبایی هاش عکس گرفتیم و از دیدن مناظر سرسبزش لذت بردیم و واقعا سیر نمیشدیم از گشت و گذار در این روستا .
30 – نهار ( چکدرمه ) ( عکس از نویسنده )
از خانم آقا عطا خواستیم اگر لباس محلی دارند برای گرفتن عکس به ما بدهند که ایشان هم زحمت کشیدند و برای ما آوردند و کلی عکس های زیبا و رنگارنگ تو چادر ترکمنی با لباس ترکمنی گرفتیم که خاطره خوبی شد برامون .
31 – لباس های ترکمنی ( عکس از نویسنده )
کمی هم با دختر کوچیک آقا حلیم که مشغول خوندن آهنگ (ای قشنگ تر از پریا تنها تو کوچه نریا بچه های محل دزدن عشق منو میدزدن) بود صحبت کردیم و در نهایت هم با خانواده محترم میرعطا(آقا حلیم) که خیلی از آشناییشون خوشحال شده بودیم خداحافظی کردیم و راهی گنبد شدیم، اینو بگم خدمتتون که اگر در بین راه بنزین تمام کردید آقا حلیم در سوپر مارکتش بنزین هم برای فروش دارد( برادر آقا حلیم در جنگ شهید شدند و نام کوچه ای که خانه آقا حلیم در آنجا قرار داشت به نام برادرشان حمید میرعطا بود).
از چندین روستایی که دیشب نتونسته بودیم زیبایی هاش رو ببینیم و از کنار تپه ماهور هایی که باد گیاهان روی آنها را به رقص درآورده بود گذشتیم و به شهر گنبد کاووس(قابوس) رسیدیم شهری که برای من پر بود از خاطره های دوران نوجوانی ام، جای جای شهر را میشناختم و برام آشنا بود کوچه پس کوچه ها و خیابان های پوشیده از درختان بلند و سرسبزش.
32 – شهر گنبد ( عکس از نویسنده )
از دور برج قابوس هم مشخص بود (بلندترین برج آجری دنیا که به ثبت یونسکو نیز رسیده است) رفتیم و در کنار برج توقف کردیم و راهی شدیم برای بازدید از این بنای ارزشمند و تاریخی ، باز هم کلی از خاطرات قدیم برام تداعی شد محل کارپدرم دقیقا رو به روی پارک بود روزایی که ما در قدیم خیلی میرفتیم اونجا و بعد هم سر از پارک و برج در می آوردیم، برج قابوس روی تپه ای بلند قرار گرفته و برای بازدید هم باید بلیت به مبلغ 3.000 تومان برای هر نفر تهیه فرمایید.
با همسرم و دوستان پله کان های برج را یکی پس از دیگری بالا رفتیم تا به خود برج ( که تماما خشتی بود ) رسیدیم بسیار با عظمت و با شکوه جلوه میکنه طوریکه واقعا نمیتونی تحسینش نکنی ( این بنا متعلق به دوره آل زیار و در زمان پادشاهی کاووس بن وشمگیردر سال 375 هجری شمسی احداث شده و ارتفاع آن به همراه پی آن به 72 متر میرسد) کمی در محوطه نشستیم و به یاد ایام قدیم که میگفتند اگر 10 دور به دور برج بچرخید دوباره به این مکان خواهید آمد من چند دوری را به دور این برج با شکوه چرخیدم و در هر دور لذتش بیشتر از دور قبل میشد.
از درب چوبی باریک و بلندی وارد برج شدیم که تقریبا نیمه تاریک و بسیار خنک و کف آن چوبی بود (البته در واقع کف آن تماما سنگی میباشد و برای اینکه بر روی آن میرویم خراب نشود تماما بر روی آن را با چوب پوشانده اند و فقط در وسط برج تیکه ای از آن را در زیر شیشه به نمایش گذاشته اند).
33 – برج قابوس ( عکس از نویسنده )
34 – درب ورودی برج قابوس ( عکس از نویسنده )
برج قابوس در محوطه ای بسیار بزرگ و در کنار پارکی سرسبز جای گرفته که از فراز آن میتوانید شهر گنبد را ببینید، وقتیکه در حال عبور از پله کان به سمت برج هستید بر روی دیواره های اطراف تابلوهایی را از برج قابوس و مراحل ساخت و بازسازی و عکس های قدیمی برج به همراه توضیحاتش میبینید.
دلم نمیومد از اینجا برم ولی خوب چه کنیم روزگار همینه دیگه باید میرفتیم، کم کم به سمت ماشین راهی شدیم و کمی در کوچه پس کوچه های شهر چرخیدیم که حال و هوای خاصی داشت واقعا ، گنبد به شهر چهار راه ها معروف است قدم به قدم در این شهر شما چهار راه میبینید واقعا سبک زیبایی دارد، به خروجی شهر رسیدیم به نظرم تغییرات زیادی تو شهر اتفاق افتاده بود، از شهرهایی مثل : نگین شهر ، علی آباد رد شدیم تا به شهر زیبا و سرسبز دلند رسیدیم جایی که جنگل های انبوهش بسیار بسیار معروف میباشد همینطور هم توت فرنگی هایش ، کمی در مسیر ایستادیم و مشغول به خرید توت فرنگی از باغ داران شدیم که بسیار توت فرنگی های مرغوبی داشتند، و سپس از عبور از شهرهای خان ببین و فاضل آباد و جلین در نهایت به شهر گرگان رسیدیم و کمی برای استراحت توقف کردیم قبلا هم عرض کرده بودم خدمتتون از زیبایی های شهر گرگان و سرسبزی و معماری شهری اش.
35 – توت فرنگی های دلند ( عکس از نویسنده )
پس از رفع خستگی بدون هیچ توقف دیگری از تمامی شهرهای مسیر و جاده های سرسبز و زیبا و دشت های خارق العاده گذشتیم تا به شهر خودمون یعنی ساری رسیدیم .
سفر بسیار پر بار و خوبی رو تجربه کردم جاذبه های بینظیر و فراموش نشدنی رو در طی این سفر لمس کردم و از نزدیک دیدمشون که خیلی برام خوشایند بود.
دوستان عزیز برای رفتن به خالد نبی هم از جاده تهران به سمنان و هم از جاده فیروزکوه و جاده مازندران به گلستان میتوانید استفاده بفرمایید.
از اقامت گاه های بومگردی نباید انتظارات بیش از حد داشته باشیم نظیر لوکس بودن و یا روم سرویس روزانه و لوازمات بهداشتی و ...
جهت بازدید از خالد نبی بهتراست اقامت شبانه را در روستاهای اطرافش نظیر گچی سو پایین و بالا بگذرانید.
شعر عاشقانه نو
جملات ناب حسادت
متن تولد رسمی
شعر مولانا در مورد سگ
تعبیر خواب نمک از نظر امام صادق
کاکائو و یبوست
تعبیر خواب گردو
بی قراری پا
سنگ درمانی
تعبیر خواب بوسه مرده
عکس رمانتیک دونفره
تعبیر خواب تخمه
تعبیر خواب موی بلند
متن احساسی در مورد قلب
قانون در مورد مزاحمت تلفنی
اس ام اس غمگین و دلشکسته
خواص کاکائو برای موی سر
تعبیر خواب دعوا با چاقو
تعبیر خواب گوسفند
بهار نارنج خشک
دمنوش بهار نارنج و دارچین
شعر دوبیتی در مورد بهار
تک کلمه های عاشقانه انگلیسی
چرا سگ نجس است
تعبیر خواب مار از نظر قرآن
مهره مار
گوشت مار
جملات موفقیت
- ۹۸/۰۶/۰۸